هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

اتل متل یه شاعر

به مناسبت سالگرد عروج آسمانی بسیجی ترین شاعر حماسه سرای دفاع مقدس( ابوالفضل سپهر) یکی از اشعاراو را که خودش معتقد بود سراینده واقعی آنها خود شهدا و رزمندگان هستند برای دوستان انتخاب کردم ،روحش شاد...



اتل متل یه بابا

که اسم او احمده

نمره ی جانبازی اش

هفتاد و پنج درصده


اون که دلاوری هاش

تو جبهه غوغا کرده

حالا بیاین ببینین

کلکسیون درده


اون که تو میدون مین

هزار تا معبر زده

حالا تو ی رختخواب

افتاده حالش بده!


بابام یادگاری از

خون و جنگ و آتیشه

با یاد اون زمونا

ذره ذره آب میشه


آهای آهای گوش کنید

درد دل بابا رو

می خواد بگه چه جوری

کشتند بچه ها رو


((هیچ می دونی یعنی چی

زخمی ها رو بیاری

یکی یکی و بازوی

تو آمبولانس بذاری


درست جلوی چشمات

همینطوری که میره

با شلیک مستقیم

ماشین الو بگیره


همین جوری که می گفت

چشما شو به دیوار دوخت

انگار با این خاطره

بابام الو گرفت ٬سوخت


گفتن این خاطره

بد جوری می سوزوندش

با بغض و ناله می گفت

کاشکی که پر نبودش


آی قصه قصه قصه

نون و پنیر و پسه

هیچ تا حالا شنیدی

تانکها بشن قناصه؟


میدونی بعضی وقتا 

تانکا قناصه بودن

تا سری رو می دیدن

اون سرو می پروندن


سه راه شهادت کجاست ؟

میدونی دو شکا چیه ؟

میدونی تانک یعنی چی ؟

یا آرپی جی زن کیه ؟


آر پی جی زن بلند شد

و ما رمیت رو خوند

تانک اونو ٬زودتر زدش

یه جفت پوتین ازش موند


......

هیچ می دونی یه گردان

که اسمش الحدیده

هنوزم که هنوزه

گم شده ناپدیده


.......

هیچ می دونی چه جوری

یواش یواش و کم کم

راوی یک خبر شی

یک خبرپر از غم؟



به همسر رفیقت

که صاحب پسر شد

بری بگی که بچه

یتیم و بی پدر شد



اول میگی نترسین

پاهاش گلوله خورده

چند روزبستریه

زخمی شده، نمرده



زل میزنه تو چشمات

قلبتو می سوزونه

یتیمی بچه شو

از تو چشات می خونه


.......

آهای آهای بچه ها

مگه قرار نذاشتیم

همیشه با هم باشیم

نداشتیما،نداشتیم


........

می سوزه و می خنده

خیلی خیلی آرومه

به من میگه داداش جون

کار منم تمومه


مرتضی منم ببر

یانرو پیشم بمون

میزنه تو صورتش

داد میزنم مامان جون!


مامان میاد و دست

بابا جون و میگیره

بابام با این خاطرات

روزی یه بار میمیره



فقط خاطره نیس که

قلب اونو سوزونده

مصلحت بعضی ها

پشت اونو شکونده


.....

ای که به این انقلاب

چسبیدی عین کنه

خط و نشون میکشی

النگوهات نشکنه


فکر نکنی علی رو

ماها تنها میذاریم

ما اهل کوفه نیستیم

دخلتو نو میاریم


روحش با شهدا قرین....

پیروزی در جنگ

جنگ ما موجب شد که تمامی سردمداران نظام های فاسددر مقابل اسلام احساس ذلت کنند٬جنگ ما بیداری پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت٬تنها در جنگ بود که صنایع نظامی ما از رشدآنچنانی برخوردار شد و از همه مهمتراستمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق یافت .من امروز بر این عقیده ام که مقتدر ترین افراد در مصاف با آن همه توطئه ها و خصومت ها و جنگ افروزی هایی که در جهان علیه انقلاب اسلامی است معلوم نبود موفقیت بیشتری از افراد موجود به دست می آوردند.در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصا از حوادث ده سال پس از پیروزی باید عرض کنم که انقلاب اسلامی ایران در اکثر اهداف و زمینه ها موفق بوده است و به یاری خداوند بزرگ در هیچ زمینه ای مغلوب و شکست خورده نیستیم٬حتی در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارات چیزی به دست نیاوردند.



از بیانات امام خمینی(ره)

شهید منو چهر مدق

رفت کنار پنجره ٬عکس منوچهر را روی حجله دید.تنها عکسی بود که با لباس فرم انداخته بود. زمان جنگ چه قدر منتظر چنین روزی بود٬اما حالا نه .گفت :(یادت باشد تنها رفتی . ویزا آماده شده . امروز باید با هم می رفتیم....) گریه امانش نداد . دلش می خواست بدود جایی که انتها ندارد و منوچهر را صدا بزند .این چند روزه اسم منوچهر عقده شده بود توی گلو ش.دوید بالای پشت بام. نشست کف زمین واز ته دل منوچهر را صدا زد ،آن قدر که سبک شد....



ا ینک شوکران شهید مدق به روایت همسر