هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

بوارین ۱

...این قسمت رو تقدیم میکنم به ،سحر،دختری از دیار صبوری...

...ابراهیم را می کشید،از پشت درخت نخل او را کشید آتش زیاد بود و فکر می کرد باید او را ببرد ،تحمل دیدن زینب را بدون جنازه ابراهیم،نداشت از لب خاکریز سمت اروند آنها را با تیربار و خمپاره60 میزدند ابراهیم را روی دوشش انداخت و سینه خیز به سمت عقب می رفت سیمهای برق که روزگاری منطقه را برق رسانی میکرد،روی زمین و لابلای خاک وگل دفن شده بود و کلاف سیمها به بدن ابراهیم گیر می کرد و محمد با فشار او را می کشید بعد از 20-30 متر رحمتی و طالبی هم به او رسیدند و کمکش کردند،یکی گفت بذار آتیش سبکتر بشه ،محمد  میدانست که امکان ماندن جنازه ها هست،بقیه هم آمدند و چند شهید و زخمی را به عقب کشیدند...

در بین راه و عقب تویوتا،در کنار ابراهیم نشست و با او زمزمه کزد که دیشب که آمدی و اورکت بهرام را از تنم در آوردی،من خواب خواب بودم و تو  نگذاشتی من بیدار بشم و خستگی چند روزه و بی خوابی را در من دیدی و مثل همیشه جلو تر از من رفتی و من ماندم و نگاه زینبت..........

اورکت خونی و سوراخ شده بود،آخه ابراهیم با بهرام رابطه ای صمیمانه تر از هر کس دیگر داشت،محمد با خود فکر کرد،تازه دیروز آمد و امروز رفت....

جمعه بود و ظهر آن روز،بوارین آزاد شد...               

نظرات 13 + ارسال نظر
سهبا چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 11:15 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . برای شمایانی که در اوج لحظات ناب عاشقی ،‌زمانهای زیادی را به سر برده اید ،‌حرف زدن از ماجرای عشق بیهوده است . راز هبوط را باید از شما پرسید که تجسم لطافت و مهر خدایید در زمین . کاش برای همیشه قدردانتان باشیم .
از محبت فراوانتان نسبت به نوشته های بی مقدارم شرمنده ام و البته سپاسگزار حضور گرانقدرتان در سایه سارم هستم .
باز هم ممنون . وقتتان خوش .

سلام:
فقط لذت میبرم از حضورتون.....

سعیدو خانمی پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 10:12 ق.ظ http://www.asremovafaghiyat.blogsky.com/

سلام دوست عزیزم.
مرسی که اومدی تو ویم.
خیلی خوشگل بود.
قدرتمند و پیروز باشی.[گل]

سلام:
منتظر ادامه نظراتتون می مونم...

Sahar پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://daftaresepid.javanblog.com

سلام دوست عزیز
مرسی لطف دارید
عجب داستان غم انگیزی ...
اما داستانهایی که غم انگیزترند بیشتر تو ذهن میمونند
دوست عزیزم به روزم

سلام:
می دونی که من دنبال غم تو این داستانها نیستم،این فصل از تاریخ ما همینه و در عین حال،آیا از داشتن چنین آدمهایی احساس غرور نمی کنی؟!
آدمهایی که امروز می بینی با این آدمها چقدر فرق دارند ؟ دغدغه اونا گجا و دغدغه ما کجا و....همه اینها احساس آرامش می ده که،ما اینها را هم داریم و با ما همه جا هستند...
از توجهت خیلی خیلی ممنونم.

ثنائی فر پنج‌شنبه 19 اسفند 1389 ساعت 11:53 ب.ظ http://www.sanae.blogfa.com

افسوس و حسرت و دردی عمیق غذای روح کدر و تاریکم شد از خواندن این واژه های پر دردتان عجب لذتی است این زخم
عمیق ترش می خواهم برایم دعا کن تا بشود دوا نخواهم مرهم نخواهم همه چیز خواهم و هیچ نخواهم جز دردتر
خوش به حالتان و حالشان نه حالمان بخواهید برایم
یا حق

سلام:
دوست عزیزم:من اصلا قصد این ناراحتی و غم را برای شما عزیزانم ندارم
و متاسفم !ولی اینها را باید بدانیم تا اگر رفتیم و دیدیم قدری از خاک میهن
را به ما نشان دادند که مثلا اینجا طلائیه یا شلمچه یا... است،هویت آدمهای
آن خاک را،که الان روی خاک و نظاره گر ما هستند، را نیز،بدانیم...
برایت دعا می کنم که صبر در درد را داشته باشی که صبر زیباتر از درد است
خدا همیشه با توست پس به زیبایی خدا که لذت ذاتی است بیندیش...
از لطف و مرحمت شما هم سپاسگزارم.

سهبا جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 12:23 ب.ظ

اینجا هم می گویم بزرگوار ، گاه دلها مسیر صد ساله را یکشبه طی می کنند !

سلام:
بله من هم کاملا با شما موافقم و امروزه هم چه بسیار دلهایی که یک شبه
راه صد ساله را می پیمایند...
از منتی که بر من گذاشتید،سپاسگزارم.

سحر یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 04:25 ب.ظ http://acnc.mihanblog.com/

سلام .... ممنونم ....ممنونم بابت لطفتون ..من لایق این خاطره نیستم .. از اینجاش خیلی خوشم اومد...مثل همیشه جلو تر از من رفتی و من ماندم و نگاه زینبت..........


خیلی قشنگ بود...خیلی ..همیشه از خودن متن هایی که میذارین لذت میبرم ..توفیق راهتان

سلام عزیزم:
تو ودوستانی از جنس تو لایق بهترینها هستن،این چند سطر نوشته من که قابل تو رو نداره...برام دعا کن خیلی تاریکم و دنبال روشنایی می گردم...

سعیدو خانمی یکشنبه 22 اسفند 1389 ساعت 05:02 ب.ظ http://www.asremovafaghiyat.blogsky.com/

سلام دوست عزیزم.
آپم خوشحال میشم سر بزنی.
قدرتمند و پیروز باشی.[گل]

سلام:
به روی چشم خدمت می رسم...

سعید دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 03:11 ب.ظ

سلام . خیلی قشنگ بود

سلام:
خیلی ممنونم،قشنگی از خودتونه !!!

بهمن دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 05:35 ب.ظ

سلام

علیک اسلام.......................!!!!!!!!!!!!!!!

سهبا دوشنبه 23 اسفند 1389 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام . چرا اینقدر کم پیدایید ؟

سلام:
اومدم اومدم ایناهاشم....بوارین ۲ هم گذاشتم...

سهبا چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 01:43 ب.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

سلام . چرا شما اینقدر کم پیدایید ؟!

چی میشه کرد . در هر صورت اومدم که پیشاپیش سال نو رو به شما تبریک بگم و آرزو کنم سال خوب و سرشار خیر وبرکت و سلامتی باشه براتون .
ما رو هم از دعای خیرتون فراموش نکنید .

سلام:
من هم سال جدید را به شما تبریک می گم و التماس دعا دارم..

ثنائی فر چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://wwwsanae.bligfa.com

سلام
درد درد منفی و بدی نبود و نیست درد عشق است و این زیباست بله صبر هم زیباست مسلما وقتی صبر درد را یاور باشد لذت بخش است و نه هیچ چیز دیگر
گفتم افزونش خواهم نه درمانش چون این چیز دیگری است معرکه است و من از آن با جان دل استقبال می کنم و گریزان نیستم و اگر نباشدم دلتنگش می شوم و از نبودش ناراحت
چون می دانم می سازدم و البته می سوزدم و در آتشم می اندازد و بیگانه از خویشم می کند
سپاس فراوان

سلام:
خوشا به حالت که به مرحله ای رسیده ای که ارزش درد را می دانی...
ارزش سوختن را می دانی...
ارزش آتش را هم....

...واینکه خدا این عناصر اربعه را برای انسان خلق کرد تا با آنها و بوسیله
آنها گام به گام به خدا برسد،از خاک برآید وبا آب زنده بماندوباآتش بسوزد
و با باد پخش شود و باز به خاک برودو............................

.....و تو چه زیبا گفتی:...گریزان نیستم و اگر نباشدم،دلتنگ می شوم...:

تسنیم چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 09:47 ب.ظ http://t36.blogsky.com

سلام من بالاخره امدم.با خواندی این پستتون نمیدونم چرا یاد تشییع جنازه دایی شهیدم افتادم.با اینکه اون موقع من خیلی کوچیک بودم ولی خوب یادم هست که قسمتی از پیکر دایی سوخته بود...
برقرار باشید.در پناه حق

سلام:
روحشان شاد باد...

خوشحالم که به من سر زدید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد