هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

هبوط

مرا کسی نساخت٬ خدا ساخت. نه آنچنان که «کسی میخواست»٬ که من کسی نداشتم. کسم خدا بود٬ کس بی کسان.

یاد یارغریبم،احمد...

...دیروز بعدازظهر زنگ تلفن صدای دلخراشی کرد و با برداشتن آن،گفتند:حاج احمد،از دنیا رفت:

تمام دنیای پوشالی برای صدمین بار روی سرم خراب شد،واین بار

احمد سوداگر.....

احمد سوداگر،غریب پژوهشکده دفاع،بر اثر ایست قلبی درگذشت،کسی که پیشنهاد گذراندن

۲واحد دفاع مقدس را در دانشگاهها داد و خودش هم تمام تتمه عمرش را روی آن گذاشت و

جالب اینکه دانشگاه مورد غضب! آقایان آن طرح را پذیرفت (دانشگاه آزاد)

و چند سال است اجراء میکند ولی دانشگاههای دولتی !هنوز با واژه دفاع مقدس،

غریبه هستند،(از افتخارات دولت محترم)...

حاج احمد همواره در این مورد درد دل میکرد و گله داشت،اما کو گوش شنوا ؟؟؟؟


حالا دیگر نیست تا خواب خرگوشی آقایان را به هم بزند و نیست تا آغوشش برای درد دل

من و امثال من باز باشدو نیست تا حرص و جوش انقلاب و جنگ را بخورد،خدا با سالار شهیدان

محشورش کند...


رفیقان میروند نوبت به نوبت                        خوش آن روزی که نوبت بر من آید...

نظرات 7 + ارسال نظر
سهبا یکشنبه 23 بهمن 1390 ساعت 09:29 ب.ظ http://sayesarezendegi.blogsky.com/

با هر که رفت , رفت دلم ....

سلام . همیشه پاینده و سلامت باشید بزرگوار . خداوند رحمتشان کند . آسوده شدند از خاکی این دنیا !

سلام:
چون بیوه گان ننگ سلامت ماند برما
تاوان این خون تا قیامت ماند برما

علی نیک بخت دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت 11:40 ب.ظ

تسلیت میگم.
روحش شاد.

ایینه رویا چهارشنبه 26 بهمن 1390 ساعت 04:14 ب.ظ http://aineroya@blogfa.com


با یاد حاج احمد...
اندوهت ای بزرگ! به پایان رسیده است
روحت به کاروان شهیدان رسیده است


لبخند می زنی و به معراج می روی
اما شراره بر دل یاران رسیده است


بر روی دوش بال فرشته روان شده است
این رنجدیده ای که به رضوان رسیده است


خاموش می شوی و فراموش می شوی
شرمنده ام که قحطی وجدان رسیده است


پاییز و برگ زرد و درختان بی بهار
بر باغ دل - غبار زمستان رسیده است


بنشین کنار این دل زخمی - مرو - مرو
بنشین - ببین که داغ تو بر جان رسیده است


لبخند تو خلاصه خوبی است... پس بخند
اندوهت ای بزرگ به پایان رسیده است

سید حبیب حبیب پور

منوچهر پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 01:09 ق.ظ http://http://www.sanei63.blogfa.com/

اولین باه براتون نظر میزارم میدونم دردی رو دوا نمی کنه میدونم کسی جای این دوستارو نمیگیره میدونم شما از این اتفاقات تلخ اشباع شدید اما تسلیت می گم و بابت رفتار بد مسئولین واقعا ازتون معذرت میخوام شاید بیونه یکم تحمل این رفتار هارو کم کنه.

هستی جمعه 28 بهمن 1390 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام بابا جان
چه بی صدا غم می کشین؟
چرا منو در غم خودتون شریک نمی کنین؟
چرا خبرم نکردین؟
بابا تسلیت می گم

علی چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 09:49 ب.ظ http://178-202-1.blogsky.com/

ممنون به وبلاگم سر زدی - موفق و پیروز باشید

بهمن یکشنبه 11 فروردین 1392 ساعت 01:35 ب.ظ

وقتی زریبافان نزدیک دو سال وقت اداری خودش را صرف گرفتن مصوبه هیات دولت می کنه تا تصویب بشه و فقط یک نفر (خودش ) بتونه استفاده کنه و البته مصوبه را هم پخش نمی کنند تا مبادا کس دیگری بتونه استفاده کنه ( بازگشت بازنشستگان بند ج -=وزرا و معاونین رئیس جمهور) تا حقوق بازنشستگی اش را و مزایای بازنشستگی اش را زیاد کنه ولی از طرف دیگه میره آسایشگاه بقیه الله و شخصا به نگهبان آسایشگاه دستور میده تا جانباز قطع نخاع و پیوند کلیه ای که از داروهای تضعیف کننده بدن برای پس نزدن کلیه اش استفاده می کنه را به آسایشگاه راه ندهند حتی اجازه نمیده داروهای پیوندی اش را که خیلی اظطراری هست را از داخل اتاق بردارد
چون گزارش های دروغ به او داده اند و از او بد گویی کرده اند
حتی یک بار با جانباز پیرعلی صحبت نمی کند تا از واقعیت ماجرا با خبر شود
آیا باید برای چه کسی تاسف خورد ؟

سلام:
..............................
...........................
..............!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد